دانلود کتاب اعتدال علی کریمیان
--------------------------------
اعتدال
اعتدال علی کریمیان فهرست عناوین مقدمه 1 فصل اول 2 مفاهیم و کلّیات 2 معنای «اعتدال» 2 سفارش به اعتدال 2 ضرورت اعتدال 2 1. مطلوبیت الهی 2 2. شرط ایمان و تقوا 2 بار ارزشی «اعتدال» 2 گسترة اعتدال 3 1. در اصول اعتقادی 3 2. در مناسک و عبادات استحبابی 4 3. در برنامههای اخلاقی 5 4. در مسائل خانوادگی 5 5 . در برنامههای اجتماعی 6 6 . در توجّه به دنیا 6 فصل سوم 8 فوائد اعتدال 8 1. استمرار روزی و احساس بینیازی 8 2. آرامش روان و رضایت خاطر 8 بهرکار از ره پرهیز کارینگه دار اعتدال از هوشیاری 9 3. بصیرت و هدایت 9 4. نجات و سعادت 9 5 . بارور شدن کردار نیک 10 6 . عزت نفس و شرافت 10 7. تندرستی 10 8 . اجابت دعا 10 9. مهار نفس 10 10. ایجاد روحیة قناعت 10 11. کارگاه مقابله با ناملایمات 10 فصل چهارم 12 ویژگیهای انسان غیرمعتدل 12 1. نادانی 12 2. فساد 12 3. پُرخوری 12 4. مراعات نکردن جایگاه خویش 12 5. ظلم بهخود 12 چکیده این دفتر 12 1 مقدمه دین جهان شمول اسلام، به تمام ابعاد وجودی انسان توجّه دارد ودستورهایش، در جهت سعادتمند ساختن انسان، با حقیقت و ابعاد وجودی ویمنطبق است؛ زیرا خداوندی که از تمام ابعاد وجود انسان آگاهی کامل دارد،آن را پدید آورده است. یکی از فرمانهای اساسی اسلام، توصیه به «اعتدال»و «میانهروی» در تمام امور است. این دفتر دیدگاه حضرت امیر مؤمنانعلی(ع) دربارة اعتدال را بررسی میکند و برای کامل ساختن مباحث از کتابخدا و گفتارهای دیگر امامان معصوم(س) نیز بهره میگیرد. امید است مقبولخاطر حقجویان واقع شود و در جهت گسترش فرهنگ ولایت سودمند باشد. 2 فصل اول مفاهیم و کلّیات معنای «اعتدال» واژة «اعتدال» به معنای «میانه روی و میانه است». و با یکی از معانی واژة«اقتصاد» در زبان عربی مترادف مینماید. این واژه، در متون عربی و قرآن وروایات، در یک معنا به کار میرود. در مقابل، انحراف از اعتدال و گرایش بهفزون تر «افراط» یا «اسراف» و گرایش به کمتر تفریط خوانده میشود. امامعلی(ع) میفرماید: هرچه از حدّ اعتدال خارج شود، اسراف نامیده میشود. و در خطبه 126 نهجالبلاغه میفرمایند: الا و ان اعطاء المال فی غیر حقه تبذیر و اسراف. آگاه باشید که بخشیدن مال در غیر موردش تبذیر و اسراف است؛ انسانی معتدل است که، افزون بر کارهای آشکار و بدنی، در کارهایروحی و قلبیاش نیز اعتدال داشته باشد؛ چنان که حضرت لقمان(ع) فرزندشرا به اعتدال در رفتارهای آشکار و نهان سفارش میکرد: در مشی خویش معتدل باش. میتوان گفت مراد از «مشی»، «روش و رفتار» است؛ یعنی باید روش ورفتار انسان در تمام امور اعتدال و میانه روی باشد. سفارش به اعتدال در قرآن و روایات معصومان(س) سفارش به میانهروی و اعتدال فراوان بهچشم میخورد. حضرت علی(ع) در نامهای به زیاد مینویسد: فَدَعِ الْأِسْرفَ مُقْتَصِداً؛ اسراف را کنار بگذار و میانه روی را پیشه کن... . و حضرت رسول اکرم(ص) نیز در این باره میفرماید: أَلتَّوْدَةُ وَ الْاءِقْتِصادُ وَ السَّمْتُ الْحَسَنِ، جُزْءٌ مِنْ أَرْبَعَةٍ وَ عِشْرینَ جُزْءً مِنَالنُّبُوَّةِ؛ تأنّی و اعتدال و نیکنامی بخشی از بیست و چهار بخشپیامبری است. به عبارت دیگر، یکی از لوازم جدایی ناپذیر نبوت، اعتدال و میانهرویاست و تا انسان به این مهم دست نیابد، کارهایش به سرانجام نرسیده، برایارتقا به درجات عالی شایستگی نمییابد. گر همی خواهی که گیرد کار نورمعتدل میباش در خیر الامور ضرورت اعتدال دلیلهای بسیار بر ضرورت اعتدال در زندگی گواهی میدهد. شماری ازاین ادله عبارت است از: 1. مطلوبیت الهی میانهروی در تمام امور مطلوب خداوند است. پروردگار افراط و تفریطرا دوست ندارد و میفرماید: کُلُوا وَاشْرَبُوا وَ لا تُسْرِفُوا، اِنَّهُ لا یُحِبُّ الْمُسْرِفینَ؛ بخورید و بیاشامید ولیاسراف نکنید که خداوند اسراف کنندگان را دوست نمیدارد. حضرت علی(ع) نیز میفرماید: اِذا أَرادَالله بِعَبْدٍ خَیْراً أَلْهَمَهُ الْاِقْتِصادَ ...؛ اگر خداوند بخواهد به بندهایخیر رساند، به وی میانهروی را الهام میکند. از امام صادق(ع) نیز چنین روایت شده است: اءِنَّ الْقَصْدَ أَمْرٌ یُحِبُهُ اللهُ عَزَّوَجَلَّ وَ اءِنَّ السَّرْفَ أَمْرٌ یُبْغِضُهُ اللهُ عَزَّوَجَلّ ...؛میانهروی امری است که خداوند ـ عزوجل ـ آن را دوست دارد؛ وزیادهروی کاری است که خداوند عزوجل با آن دشمنی میورزد. لذا از آنجا که توجّه به رضایت خداوند و اسباب آن عقلاً و شرعاًضرورت دارد، بر هر انسان واجب است میانهروی را پیشه کند. 2. شرط ایمان و تقوا امیر مؤمنان علی(ع) ضمن اینکه سیره و طریقه معصومان را اعتدال ومیانهروی دانسته و میگوید: «طریقتنا القصد؛ راه و سیرة ما بر میانهروی است». ایشان یکی از شرطهای ایمان کامل و تقوای واقعی را میانهروی در تمامامور زندگی میداند و میفرماید: المُؤْمِنُ سیرَتُهُ القَصْدُ؛ روش و سیرة مؤمن واقعی، میانهروی است. آن حضرت همچنین میفرماید: فَالْمُتَّقُونَ ... مَلْبَسُهُمُ الْاِقتِصادُ؛ پوشش انسانهای پرهیزگار میانه (یامیانهروی) است. و شاید مراد از «مَلْبَس» تنها لباس ظاهری نبوده، تمام شئون زندگی فرد راشامل شود؛ یعنی مؤمنان واقعی انسانهایی هستند که میانهروی، پوشش وزینت و سیرة عملی آنها است. همچنین حضرت در خطبهای دیگر میانهرویدر هنگام دارایی را از نشانههای پرهیزکاران میداند و میفرماید: فَمِنْ عَلامَةِ أَحَدِهِمْ، اِنَّکَ تَری له قَصْداً فی غَنی؛ ... پس علامت یکی ازآنها[پرهیزکاران] واقعی این است که تو او را در عین دارایی در حالتاعتدال میبینی. این مطالب نشان میدهد انسانهای غیر متعادل و غوطهور در منجلابافراط و تفریط هرگز در جرگة انسانهای مؤمن واقعی وارد نمیشوند و برایورود بدین قلمرو ـ که مقامی بس رفیع است ـ جز میانهروی چارهای نیست. بار ارزشی «اعتدال» آیا اسراف همیشه و در همة امور ممنوع و ناپسند است و به خشم پروردگارمیانجامد؟ امیر مؤمنان علی(ع) در پاسخ بدین پرسش میفرماید: اَلْاِسْرافُ مَذْمُومٌ فی کُلِّ شَیْءٍ اءِلّا فی اَفْعالِ الْبِرِّ؛ اسراف در هر چیزیناپسند و بد است جز در کارهای خیر. در این جا، پرسشی دیگر رخ مینماید: آیا از نظر اسلام، ما به رعایتاعتدال در امور خیر ملزم نیستیم و بیهیچ قید و شرطی میتوانیم اسراف کنیم؟به عبارت دیگر از جمله امور خیر، عبادت خداوند و یا ایثار و انفاق در راهخداوند میباشد، آیا از نظر اسلام، ما ملتزم به رعایت اعتدال در این قبیل امورنیستیم؟ 3 در پاسخ بدین پرسش باید موارد گونهگون را تفکیک کرد: در خصوص عبادات به دو شکل میتوان پاسخ داد: 1. از یک منظر اسلام هرگز اجازه نمیدهد ما با پرداختن به عبادتی خاص،نظام زندگی خویش و دیگران را مختل سازیم. با این دیدگاه، برایعباداتی خاص مانند نماز نیز حدّ اعتدال لحاظ شده است و زیادهروی درآن ناپسند است. 2. لکن میتوان عبادت را چنان تعریف کرد که اسراف در آن مایة استکمالنفس و شکوفایی آن شود و نه نابودی آن. بر این اساس، عبادت عبارتاست از «اجتماع حُسن فاعلی و حسن فعلی»؛ به عبارت دیگر، «عبادتیعنی هر کار خیری که با انگیزههای متعالی شرعی (ورود به بهشت، عدمورود به جهنم و در مرتبة بالاتر، رضای الهی) انجام شود. در این صورت،تمام اعمال نیکی که، با این هدف انجام گیرد عبادت شمرده میشود وموجب سعادت و استکمال نفس است نه عامل زیان به فرد و جامعه. و در خصوص مواردی همچون ایثار و انفاق باید گفت، خروج از اعتدالنامطلوب و ممنوع است. در قرآن کریم میخوانیم: [عبادالرحمن] کسانیاند که چون انفاق میکنند اسراف نکنند و بخلنورزند و میان این دو معتدل باشند. آیة مذکور از سویی افراط در انفاق و از سوی دیگر، تفریط و بخل در آنرا ممنوع میداند؛ یعنی ما موظفیم در انفاق راه اعتدال بپیماییم و خود وخانواده را با مشکل روبهرو نسازیم. اعتدال و اصل انفاق با یکدیگر تعارضندارند. و انفاق اگر در حدّ اعتدال باشد، مطلوب است و به تنگدستینمیانجامد. فصل دوم گسترة اعتدال اعتدال از مهمترین اصول اسلام، برای زندگی بهتر، به شمار میآید.خداوند این اصل را سبب تفاوت مسلمانان با دیگران و مایة برتری آنهامیداند: وَکَذلِکَ جَعَلْناکُمْ اُمَّةً وسطاً لِتَکُونْوا شُهَدء عَلَی النَّاسِ وَ یَکُون الرسولعَلَیْکُمْ شَهیداً؛ همان گونه [که قبلة شما، قبلهای میانه است] شما رانیز امتی میانه قرار دادیم (در حدّ اعتدال، میان افراط و تفریط) تا برمردم گواه باشید و پیامبر نیز بر شما گواه باشد. در واقع قرآن در صدد است یک تصویر کلّی را از تمام برنامههای اسلاممعرفی کرده و بگوید همانگونه که قبلة مسلمانان یک قبلة میانه است، تمامبرنامهها و تعلیمات اسلام نیز این گونه بوده و اصل تعادل در تمام امور موردتأکید و تأیید این شریعت میباشد. حضرت امیرالمؤمنین علی(ع) به عنوان الگویی تمام عیار برای بشریت،مظهر بروز این اصل بودند. هنگامی که از جهاد و امور رزمی با دشمن فارغمیشدند، به تعلیم و تربیت افراد و قضاوت بین آنها میپرداختند، و وقتی دراین مورد نیز کارش پایان مییافت، در باغچة خود به کارهای دستی (مانندبیل زنی و نهرکندن و آب از چاه کشیدن و آبیاری نمودن و ...) میپرداخت، وهمراه این کارها ذکر خدا میگفت و هیچگاه اشتغال به کارها او را از یاد خداغافل نمیساخت. سیره علمی و عملی ائمه(س) به خوبی حاکی از توجّه اسلام به تمام جوانبو ابعاد زندگی (اعم از فردی و اجتماعی) و سفارش به اعتدال در آنهاست واز تک بُعدی بودن و پرداختن بیش از حدّ به بخشی از جوانب یا کم توجهی بهآن شدیداً نهیشده است. حال با ذکر این مقدمه به بیان گستره اعتدال در ابعاد مختلف زندگی انسانیمیپردازیم: 1. در اصول اعتقادی در عقاید اسلامی غلو، شرک، جبر، تفویض، تشبیه، تعطیل و ... یافتنمیشود. لذا مسلمان باید، برای رستگار شدن، باورهایی تهی از افراط وتفریط داشته باشد. امیر مؤمنان علی(ع) با این نوع از افراط و تفریطها بهشدت مبارزه میکرد. در عهد خلافت علی(ع) نخستین کسی که دربارة آنحضرت غلوّ کرد، «عبدالله بنسبا» بود. علی(ع) خواست او را کیفر دهد و بهقتل رساند؛ ولی گروهی از اصحاب، از جمله «عبدالله بنعباس»، او راباز داشتند و با مطرح کردن توبة ابنسبا خواستار عفوش شدند. افزون بر این، وقتی علی(ع) از جنگ جمل فراغت یافت، 70 تن از طائفه«زُط» نزدش شتافتند و ضمن سلام به زبان محلّی سخن گفتند. حضرت به زبانمحلی با آنها گفت و گو کرد و فرمود: اعتقاد شما دربارة من درست نیست.من آفریدة خدایم. آنان گفتند: تو خدایی!! 4 علی(ع) فرمود: اگر از اعتقادتان دست نشویید کیفرتان مرگ است. آنهاهمچنان بر گفتار خویش پای فشردند. امام(ع) فرمان داد چاههایی متصل به یکدیگر کندند. آنگاه آنها را درچاهها افکندند. در چاهی دیگر آتش افروخت و آنها را با دود کیفر داد تاجان سپردند. همچنین امیرالمؤمنین(ع) در حدیث چهارصد خصلت فرمود: از غلو در حقّ ما بپرهیزید، ما را بندگان دست پروردة خدا دانید ودیگر هر چه خواهید در فضل ما بگویید. اصبغ بن نباته نقل میکند که امیرالمؤمنین(ع) فرمود: من از غلات بیزارم چنانکه عیسیبنمریم از نصاری، خداوندا! برایهمیشه آنها را واگذار، و احدی از آنها را نصرت مده. 2. در مناسک و عبادات استحبابی گاه مشاهده میشود افرادی در توجّه به عبادات مستحبی، از حدّ اعتدالفراتر میروند. باید دانست زیادهروی در این قبیل عبادات مانند کوتاهی درآنها زیانبار است و میتواند به هلاکت دنیوی و اخروی بینجامد. زیادهرویدر عبادت سبب خستگی و ملالت خاطر میگردد و مقدمات گریز از آن راپدید میآورد. حضرت علی(ع) در وصایای خود به امام حسن مجتبی(ع)میفرماید: وَاقْتَصِدْ ی بُنَیَّ فی مَعیشَتِکَ وَ اْقتَصدْ فی عِبادَتِکَ وَ عَلَیْکَ فیه بِالْأَمْرِ الدّائِمِاَلَّذی تُطیقُهُ؛ فرزند عزیزم، در تلاش معاش و انجام دادن عباداتمیانهرو و معتدل باش و از زیادهروی بپرهیز.در این امر، به اندازهای کهتوان داری، پیوسته کوشا باش. و همچنین در وصیت خویش به کمیل ـ رضوان الله علیه ـ میفرماید: یا کُمیلُ لا رُخْصَةَ فی فَرْضٍ وَ ل شِدَّةَ فی نافِلَةٍ؛ ای کمیل در موردواجبات شرعیه کوتاهی روا نیست [لکن] نباید در امور مستحبی شدّتعمل به خرج داد. و خطاب به حارث همدانی مینویسد: در عبادت، نفس خود را مدارا کن و توان و نشاط آن را محاسبه نما، اءل در عبادت واجب که هیچ گریزی از انجام آنها نیست. مراد حضرت در اینجا بیان یک قاعدة کلی است و آن اینکه انسان هر قدرعبادت خالق خویش نماید، خداوند خسته و ملول نمیشود چرا که اساساًخسته شدن در حقّ خداوند معنا ندارد، ولی کثرت عبادت برای برخی انسانهاکه در درجات عالی و منحصر به فرد و ایدهآل نیستند، میتواند موجب ملال ورخوت و سستی و در نهایت موجب ترک عبادت شود. رهرو آن نیست که گه تند و گهیخسته رودرهرو آن است که آهسته و پیوسته رود لذا امیرالمؤمنین(ع) میفرماید: قَلیلٌ مِنْ عَمَلٍ مَدُومٍ عَلَیْهِ خَیْرٌ مِنْ عَمَلٍ کَثیرٍ مملول منه؛ عمل کمی که برآن مداومت شود بهتر از عمل زیادی است که ملال آور باشد. مضافاً به اینکه افراط در عبادت نه تنها سبب زدگی افراد از این اعمالمیشود؛ بلکه گاهی اساس ایمان را نیز نابود میسازد. امام صادق(ع) در حکایتی میفرمایند: دو همسایه ـ که یکی مسلمان و دیگری نصرانی بود ـ گاهی باهم راجعبه اسلام سخن میگفتند. مسلمان ـ که مردی عابد و متدیّن بود ـ آنقدراز اسلام توصیف و تعریف کرد که همسایة نصرانیاش به اسلاممتمایل شد و قبول اسلام کرد. شب فرا رسید، هنگام سحر بود. کهنصرانی تازه مسلمان دید در خانهاش را میکوبند. متحیّر و نگرانپرسید: کیستی؟ از پشت در صدا بلند شد: من فلان شخصم و خودش را معرفی کرد.همان همسایة مسلمانش بود که به دست او به اسلام تشرّف حاصلکرده بود. ]پرسید:[ در این وقت شب چه کار داری؟ زود وضو بگیر وجامه بپوش که برویم مسجد برای نماز. تازه مسلمان برای اولین بار درعمرش وضو گرفت و به دنبال رفیق مسلمانش روانة مسجد شد. هنوز تا طلوع صبح خیلی باقی بود. موقع نافلة شب بود، آن قدر نمازخواندند تا سپیده دمید و موقع نماز صبح رسید. نماز صبح را خواندند و مشغول دعا و تعقیب بودند که هوا کاملاً روشنشد. تازه مسلمان حرکت کرد که برود به منزلش، رفیقش گفت: کجامیروی؟ [پاسخ داد] میخواهم به خانهام برگردم. فریضة صبح را کهخواندیم دیگر کاری نداریم. [مسلمان گفت:] کمی صبر کن و تعقیبنماز بخوان تا خورشید طلوع کند. بسیار خوب. تازه مسلمان نشست وآن قدر ذکر خدا کرد تا خورشید طلوع کرد. برخاست که برود. رفیقمسلمانش قرآنی به او داد گفت: فعلاً مشغول تلاوت قرآن باش تاخورشید بالا بیاید؛ و من توصیه میکنم امروز نیّت روزه کن؛ نمیدانیروزه چقدر ثواب و فضیلت دارد؟ 5 کمکم نزدیک ظهر شد و گفت: صبر کن چیزی به ظهر نمانده، نماز ظهررا در مسجد بخوان. نماز ظهر خوانده شد. به او گفت: صبر کن طولینمیکشد که وقت فضیلت نماز عصر میرسد، آن را هم در وقتفضیلتش بخوانیم. بعد از خواندن نماز عصر گفت: چیزی از روزنمانده. او را نگاه داشت تا وقت نماز مغرب رسید. تازه مسلمان بعد ازنماز مغرب حرکت کرد که برود افطار کند. رفیق مسلمانش گفت: یکنماز بیشتر باقی نمانده و آن نماز عشا است. صبر کن. در حدود یکساعت از شب گذشته، وقت نماز عشا (وقت فضیلت) رسید و نمازعشا هم خوانده شد. تازه مسلمان حرکت کرد و رفت. شب دوم هنگامسحر بود که باز صدای در را شنید پرسید: کیست؟ من فلان شخصهمسایهات هستم. زود وضو بگیر و جامه بپوش که به اتفاق هم بهمسجد برویم. تازه مسلمان پاسخ داد: من همان دیشب که از مسجدبرگشتم از این دین استعفا کردم، برو یک آدم بیکارتر از من پیدا کن کهکار نداشته باشد و وقت خود را بتواند در مسجد بگذارند. من آدم فقیرو عیالمندم، باید دنبال کار و کسب و روزی بروم. امام صادق(ع) بعد از آن که این حکایت را برای اصحاب و یارانش نقل کرد،فرمود: به این ترتیب، آن مرد عابد سختگیر، بیچارهای را که وارد اسلام کردهبود، خودش از اسلام بیرون کرد. بنابراین، شما همیشه متوجّه اینحقیقت باشید که بر مردم تنگ نگیرید، اندازه و طاقت و توانایی مردمرا در نظر بگیرید ... 3. در برنامههای اخلاقی مسائل اخلاقی، به علت حسّاسیّت و پیچیدگی بسیار؛ به برنامهای دقیق وحساب شده نیازمند است. آیین اسلام راه حل اساسی خود برای زندگی مادیو معنوی را در گسترة اخلاق نیز معتبر میشمارد و اخلاقی مبتنی بر اعتدال رامورد توجه قرار میدهد. همه اخلاق نیکو در میانه استکه از افراط و تفریطش کرانه است از آنجا که جایگاه و موقف فضایل یا رذایل اخلاقی، قلب انسان میباشد،امیرالمؤمنین علی(ع) ضمن اینکه قلب آدمی را واجد خلقتی بس عجیب وشگفتآور میداند، در جهت بهسازی و ساماندهی تمایلات آن، سیرة اعتدالرا تجویز نموده، میفرماید: در این کانون تمایلات عاطفی، مجموعهای از خواهشهای حکیمانه وتمایلاتی ضد آنها گرد آمده است، اگر امیدوار شود تمنّای طمعخوارش میسازد، اگر میل به آز و طمع در ضمیرش جنبش کند،خواهش حرص تباهش مینماید، اگر ناامید گردد اندوه و غم او رامیکشد، اگر حالت غضب بر وی دست دهد به شدّت خشمگینمیگردد، اگر خشنود شود خودداریهای لازم را فراموش میکند، اگردچار خوف و هراس شود در جستجوی راه نجات، حیرت زده ومبهوت میگردد، اگر در امنیّت و گشایش قرار گیرد غفلت و نادانی آنرا از کفَش میرباید، اگر به مصیبتی دچار شود بیتابی رسوایشمیکند، اگر مالی به دست آورد توانگری به طغیانش وا میدارد، اگر فقرو تهیدستی آزارش دهد گرفتار بلا میشود، اگر گرسنگی بر او فشارآورد ناتوانی، زمین گیرش میکند، اگر در خوردن زیاده روی کند فشارشکم ناراحتش میسازد، پس هر کوتاهی و کندروی در تمایلات، برایبشر زیان آور است و هر افراط و تندروی نیز مایة فساد و تباهی است. 4. در مسائل خانوادگی مسائل خانواده بسیار است. ارتباط پدر و مادر با یکدیگر و با فرزندان،ارتباط با بستگان، آموزش و پرورش فرزندان، مدیریت خانواده و اقتصادشماری از این مسألهها است. اسلام، در همة این عرصهها، مردم را به میانهرویفرا میخواند؛ برای مثال امام باقر(ع) در بارة نیکی به فرزندان میفرماید: شَرُّ الْآباءِ مَنْ دَعاهُ الْبِرُّ اءِلَی الْاءِفْراطِ؛ بدترین پدران کسانی هستند که درنیکی به فرزندان خود افراط میکنند و بیش از حدّ به آنان مهر میورزند. محبّت بیش از حدّ میتواند به گستاخی و سوء استفاده کودکان و تباهیآیندة آنها انجامد. صائب تبریزی میگوید: نرمی ز حدّ مبر که چو دندان مار ریختهر طفل نی سوار کند تازیانهاش افزون بر این، کودک پرورش یافته در سایة محبت، سخت شکننده است ونمیتواند در مقابل مشکلات و نابسامانیهای اجتماعی مقاومت کند. از سویدیگر، خردهگیری بیش از حدّ میتواند زمینة سرپیچی و سرکشی فرزندان رافراهم آورد. حضرت علی(ع) میفرماید: 6 أَلْاءِفْرطُ فیِ الْمَل مَةِ یَشُبُّ نر اللَّجاجَةِ؛ زیادهروی در ملامت و توبیخ،آتش لجاجت را برمیافروزد. سعدی نیز، با الهام از آموزههای اسلام، بر میانهروی در بهکار گیری مهر وقهر پای میفشارد: درشتی و نرمی به هم در به استچو فاصد که جرّاح و مرهم نه است درشتی نگیرد خردمند پیشنه سُستی که ناقص کند قدر خویش نه مر خویشتن را فزونی نهدنه یکباره تن در مذلت دهد 5 . در برنامههای اجتماعی انسان در برابر رخدادهای اجتماعی و کردار مردم پیرامونش مسؤول استو نباید تنها به منافع خویش بیندیشد. توجّه به دردهای اجتماعی، محتوایبسیاری از آموزههای دینی مانند انفاق، ایثار، امر به معروف و نهی از منکرو ... است. به عنوان مثال امیر المؤمنین علی(ع) میفرمایند: ای فرزند آدم هر چه بیش از مقدار نیازت به دست آوری خزانهداردیگران خواهی بود. امام صادق(ع) به ابان بنتغلب فرمود: آیا چنان میپنداری عطای بسیار خداوند به انسان نشان دهندة ارزش وعزت وی نزد خداوند است و محرومیت از نعمت بر خوار بودن فردنزد پروردگار گواهی میدهد، هرگز چنین نیست. حقیقت این است کهمال، مال خداوند است و آن را به امانت به ثروتمند سپرده است. او بهامانت داران اجازه داده از مال وی در راه تأمین غذا، لباس، انتخابهمسر و تهیّة مرکب بهقدر معتدل و در خور شأن خویش استفاده کنند.ثروتمندان باید آنچه از مصرف برون از افراط و تفریطشان باقیمیماند به مسلمانان مستمند و از کار افتاده باز گردانند و بدین وسیلهپراکندگی آنان را از میان ببرند. اگر کسی در مال خداوند چنین مشروعو معتدل تصرف کند، آنچه بهره برداری کرده، بر وی حلال است؛ واگر راهی جز این پیشگیرد و بیش از اندازه در آن تصرف کند، ناروا وحرام است. اسراف نکنید که خداوند مسرفان را دوست ندارد. لکن ناگفته پیداست در رسیدگی به نیازمندان نیز باید جانب اعتدال را نگاه داشت. یک نفر از مسلمانان فوت کرد. پیغمبر(ص) رفت و بر او نماز خواند.پس از آن پرسید: چند بچه دارد؟ و چه چیزی برای آنها به ارثگذاشته است؟ جواب دادند: یا رسولالله، مقداری ثروت داشت؛ امّاقبل از مردن همه را در راه خدا داد. فرمود: اگر این را قبلاً گفته بودید، من بر این آدم نماز نمیخواندم؛زیرا بچههای گرسنه و (بی چیز) را در اجتماع رها کرده است. پس انفاق باید در حدّ اعتدال صورت گیرد و انسان در برابر افراط و تفریطدر انفاق نیز مسؤول است. قرآن کریم در این خصوص، میفرماید. وَالّذینَ اءِذا أَنْفَقُوا لَمْ یَقْتُرُوا، وَ کانَ بَیْنَ ذلِکَ قِوماً؛]بندگان رحمان[کسانیاند که چون انفاق میکنند اسراف روا نمیدارند و بخلنمیورزند و میان این دو معتدل باشند. از حضرت رسول(ص) نیز چنین روایت شده است: خدا رحمت کند کسی را که روزی حلال به دست آورد و به اعتدالخرج کند و مازاد آن را برای روز نیازمندیاش پیش فرستد. [انفاق کندیا صدقه دهد یا در امر خیر دیگر صرف کند]. و به قول فردوسی: ز کار زمانه میانه گزینچو خواهی که یابی ز خلق آفرین کسی گو میانه گزیند زکارپسند آیدش گردش روزگار ستوده کسی کو میانه گزیدتن خویش را آفرین گسترید چو داری به دست اندرون خواستهزر و سیم و اسبان آراسته هزینه چنان کن که بایدت کردنباید فشاند و نباید فشرد 6 . در توجّه به دنیا اسلام نه دنیا گرایی کامل یهود را میپذیرد و نه آخرت گرایی کاملمسیحیت را تأیید میکند. در این آیین، دنیا مقدمة آخرت است و باید بهگونهای مناسب آخرت مورد استفاده قرار گیرد. امام صادق(ع) میفرماید:تلاش تو در راه کسب معاش باید از کردار مسامحه گری که بر اثر سستی، حقکار را ضایع کردهاست فراتر باشد؛ و از کردار آزمندی که به افراط گراییده بهجای فضایل انسانی و عالی معنوی تنها به دنیای خویش شادمان است و باوجود آن خود را مطمئن و آرام احساس میکند، پایینتر نماید. حضرت علی(ع) به عیادت علاء بنزیاد حارثی شتافت. وقتی وسعتخانهاش را مشاهده کرد، فرمود: خانهای به این وسعت در دنیا برای چهمیخواهی با آن که در آخرت بیشتر به آن نیازمندی؟ اگر بخواهی درآخرت هم به خانة وسیع دست یابی، در این جا مهمان نوازی کن، صلةرحم به جا آور و حقوق مادی و معنوی دیگران را بپرداز. 7 علاء عرض کرد: از برادرم عاصم شاکیام. فرمود: چرا؟ عرض کرد؛ از دنیا کنارهگیری کرده است. آن جناب فرمود: او رابیاورند. عاصم شرفیاب شد. فرمود: ای دشمن نفس خود، شیطان گمراهت ساخته است. بر خانوادهو فرزندانت رحم نمیکنی؟ چنان میپنداری که پروردگار از مصرفآنچه برایت مباح ساخته، ناخشنود میشود؟ ... عاصم گفت: پس چرا شما لباس خشن میپوشید و غذای ساده وغیرلذیذ میخورید؟ فرمود: من مانند تو نیستم. خدا بر پیشوایان لازم کرده خود را شبیهتنگدستان قرار دهند تا فقر و تنگدستی بر فقرا دشوار نباشد و بدینوسیله آرامش خاطر یابند. همچنین انسان موظف است در مصرف منابع طبیعی و ملّی میانهروی پیشهسازد. در کتابهای روایی، چنین آمده است: روزی حسن بصری کنار رودفرات خدمت حضرت علی(ع) ایستاده بود. ظرفی آب برداشت، آشامید وآنچه باقی ماند بر زمین ریخت. حضرت فرمود: در این کار اسراف کردی؛زیرا آب را بر زمین ریختی و به رود باز نگرداندی. 8 فصل سوم فوائد اعتدال اعتدال و میانه روی در زندگی آثار و فوائد بسیاری دارد که در زیر بهبرخی از آنها اشاره مینماییم: 1. استمرار روزی و احساس بینیازی از جمله دغدغههای انسان، تهیه مایحتاج زندگی، و علی الخصوص تهیهرزق و روزی میباشد، چه اینکه ارتقاء بعد معنوی انسان در گرو توجّه مناسببه بعد جسمانی اوست. بدن انسان به عنوان مرکبی برای ایصال روح به مطلوبمعنوی ـ یعنی موانست و قربالهی ـ محتاج توجّه مستمر و مستدام است. لذاکوتاهی یا زیاده روی نابجا در تغذیه و سایر نیازمندیهای مادی بدن اثر درروح انسان گذاشته و این تأثر روحی نقش باز دارندهای در سیر استکمال فردایفا میکند. در اولین فایدة اعتدال به این مسأله توجّه شده که گاهی زیاده روی و افراطدر خرج و مخارج زندگی میتواند منجر به کمی امکانات مورد نیاز بدن شدهو زمینه دغدغهای اساسی را برای روح فراهم سازد. به راستی وقتی در احوال افراد جامعه نگریسته میشود آیا مشکل امرارمعاش از جمله معضلات اجتماعی نیست که سبب بروز بسیاری ازناهنجاریهای جامعه گشته است؟ و به راستی آیا نمیتوان علت بخش عظیمیاز آن را نداشتن فرهنگ صحیح در زمینه نحوه خرج و مخارج زندگی دانست؟ به هرحال توجّه به اعتدال در مصارف مادی به عنوان عاملی از جملهعوامل استمرار روزی مورد عنایت اسلام قرار گرفته و تحت عنوان راهبرد ورویکردی در این خصوص توصیه شده است. افراط به مرد عرصه را سازد تنگتفریط کند کمیت عشرت را لنگ پای از ره اعتدال بیرون مگذارنه رومی روم باش و نه زنگی زنگ حضرت علی(ع) میفرماید: کسی که مصاحبت و همراهی با اعتدال نماید، دائماً بینیاز بوده ومیانهروی و اعتدال فقر او را جبران میسازد. و نیز میفرماید: م'ا ع'الَ مَنِ اقْتَصَدَ؛ کسی که [در خرج کردن] میانهروی کند، هرگزنیازمند نخواهد شد. آن بزرگوار، در حدیثی دیگر، میانهروی را بخشی از درآمد میداند: میانهروی نیمی از دارایی است. پُر واضح است که انسانی که در اموالش از حدّ اعتدال خارج نشده ومراعات میزان خرج و مخارج میکند به همان اندازه از اموالش کاسته نشده وبر رأس المالش افزوده میشود. و در حدیثی دیگر میفرماید: اَلْأِقْتِص'ادُ یُنْمِی الْقلیلَ، أَلْأِسْر'افُ یُفْنی الْجَزیلَ؛ اعتدال و صرفه جوئی اندکرا بسیار میکند]و[ اسراف، بسیار را نابود میسازد. و نیز میفرماید: سَبَبُ الْفَقْرِ الْأِسْرافُ؛ اسراف عامل فقر است. چو دخلت نیست خرج آهسته ترکنکه میگویند مل حان سرودی اگر باران به کوهستان نباردبه سالی دجله گردد خشک رودی 2. آرامش روان و رضایت خاطر اعتدال و میانهروی در امور زندگی زمینه ساز آرامش روانی است؛ چنانکه متأسفانه زیادهروی یا کوتاهی در این مسائل به اضطراب و نگرانی خاطرمیانجامد. حضرت علی(ع) میفرماید: مَنْ أَخَذَ الْقَصْدَ حَمِدُوا اِلَیْهِ طَریقَهُ، وَبَشَّرُوهُ بِالنَّج'اةِ، وَ مَنْ أَخَذَ یَمیناً وَ شِم'الاًذَمُّوا اِلَیْهِ الطَّریقَ وَ حَذَّرُوه مِنَالْهَلَکَةِ؛ هر که میانهروی پیشه سازد،راهش را میستایند و به نجات مژدهاش میدهند؛ و هر که راست رویو چپ روی پیش گیرد، راهش را سرزنش میکنند و از هلاکتبیمناکش میسازند. و نیز میفرماید: ثَمَرَةُ التَّفْریطِ النَّد'امَةُ؛ ثمرة تفریط و کوتاهی پشیمانی است. قرآن مجید نمونهای از مسائل مالی آورده و خروج از حدّ اعتدال را عاملسرزنش و ملامت برمیشمارد: هرگز دستت را بر گردنت زنجیر مکن[ کنایه از ترک انفاق و بخشش وداشتن روحیه بخل است ] و بیش از حدّ (نیز) دست خود را مگشای[کنایه از بذل و بخشش بیحساب است ] ، که مورد سرزنش قرار گیریو از کار فرو مانی. ناگفته پیداست، یکی از روشنترین جایگاههای بروز آرامش روانی ناشیاز اعتدال، دوستی و دشمنی است. چنانچه در این دو پدیدة زندگی میانهرویکنیم، همواره از آرامش خاطر برخوردار میشویم. امیر مؤمنان علی(ع)میفرماید: أَحْبِبْ حَبیبَکَ هَوْناً ما، عَسی' أَن یَکُونَ بَغیضَکَ یَوْمَاً م'ا، و أَبْغِضْ بَغیضَکَهَوْناً م'ا، عَسی' أَنْ یَکُونَ حَبیبَکَ یَوْماً ما؛ دوستت را دوست بدار بهاندازهای که تجاوز در آن نباشد] او را بر همة اسرار آگاه مساز[ شایدروزی دشمنت شود؛ [و پشیمان شوی]و دشمنت را معتدلانه دشمندار و پرده دری مکن شاید روزی دوستت گردد. و در ابیاتی که منصوب به ایشان است میفرماید: فَکُنْ مَعْدِناً للحلم واصْفَحْ عنِ الاَذیفَاءنَّکَ راء م'ا عَمِلْتَ وَ س'امِعٌ 9 وَ أَحْبِبْ اءِذا أَحْبَبْتَ حُبّاً مُقارِباً فَاءِنَّکَ لا تَدْری مَت'ی أَنْتَ نازِعٌ و أَبْغِضْ اءِذا أَبْغَضْتَ بُغْضاً مُقارِباًفاءِنّکَ لا تَدْری مَت'ی أَنْتَ راجِعٌ خزانه حلم و بُردباری بوده آزار نرسان، چرا که هر عملی کنی خواهی دیدو خواهی شنید. و هنگامی که دوستی میکنی حدّ نگاهدار، چرا که نمیدانی محبّت ودوستی تو تاکی طول میکشد. و هنگامی که دشمنی میکنی حدّ و اندازه نگاهدار، چرا که نمیدانیچهوقت دشمنی به پایان میرسد و شاید شما دشمنان با یکدیگر، دوستان همشوید. انسان عاقل در دوستی و در دشمنی دوراندیش است و از میانهروی دستبرنمیدارد. بسیاری از افراد در دوستی و دشمنی میانهرو نیستند، وقتی با کسیدوست میشوند، آن قدر احساس صمیمیّت میکنند که همة اسرار زندگیخویش را به وی میگویند. غافل از این که پیوند دوستی همیشه و در همةشرایط محکم و پایدار نیست. ممکن است دوستی به دشمنی تبدیل شود وکسی که اسرار ما را میداند، از آن در جهت ضربه زدن به ما بهره گیرد واسباب رنجش و ناراحتی ما را فراهم آورد. دشمنی نیز چنین است. ممکناست دشمن به دوست تبدیل شود و آن که در دشمنی افراط ورزیده با حسرتو اندوه جاودان روبهرو گردد. پس باید در تمام امور میانهرو باشیم تا ازرضایت خاطر و خشنودی بهرهمند گردیم. بهرکار از ره پرهیز کارینگه دار اعتدال از هوشیاری 3. بصیرت و هدایت در مسائل معرفتی و مبنایی راه صواب و حقّ طریقی است که توأم بااستدلال صحیح عقلی و تأییدات وحی غیر محرّف باشد و نبود هر یک از ایندو عنصر میتواند انحراف و در نتیجه سقوط انسان را بهمراه داشته باشد. اینطریق وسطی و راه حقّ در آموزههای دینی تحت عنوان راهنمایان و پیامبرانانسانی مورد توجّه قرار گرفته است. بدین بیان که خداوند برای راهنمایان وهدایت انسان دو هادی و پیامبر جعل کرده است: پیامبر درونی که همان عقلاست و پیامبر بیرونی که حضرات انبیاء و ائمه معصومین: میباشند. بودندر این خط و مسیر، موجب بصیرت و هدایت و خروج از آن مایه کوری وگمراهی میشود. امام علی(ع) در این خصوص میفرماید: مَنْ تَرَکَ الْقَصْدَ جارٍ؛ هر که میانهروی را ترک کند، از راه حقّ منحرفخواهد شد. أَلَْیمینُ وَ الشِّم'الُ مَضَلَّةٌ وَالطَّریقُ الْوُسْطی' هِیَ الْج'ادَّةُ، عَلَیْه'ا بْاقیِالْکِت'ابِ وَآث'ارُ النُّبُوَّةِ، وَ مِنْه'ا مَنْفَذُ السُّنَّةِ، وَ اءلَیه'ا مَصیرُ الْعاقِبَةِ؛ انحراف به راست وچپ، گمراهی و ضلالت است، و راه مستقیم و میانه، جاده است، قرآنو آثار نبوّت همین طریق را توصیه میکند، و سنت پیامبر نیز به همینراه اشاره دارد. و سرانجام همین جادّه ترازوی کردار همگان است وراه همه بدان منتهی میگردد. و در اوصاف گمراهان میگوید: وَ أخَذُوا یَمیناً وَ شِم'الاً ظَعْناً فی مَس'الِکِالْغَیِّ وَ تَرْکاً لِمَذ'اهِبِ الرُّشْدِ؛[گمراهان] همچنان به چپ و راست متمایل میشوند و در گمراهی گاممینهند و جادههای مستقیم هدایت را رها میسازند. 4. نجات و سعادت در نگاه حضرت علی(ع) میانهروی انسان را از هلاکت مصون میدارد و بهنجات رهنمون میشود: لَنْ یَهْلِکَ مَنِ اقْتَصَدَ؛ کسی که میانهرو باشد هرگز هلاک نمیشود. و همچنین میفرماید: کسی که برای خود میانهروی را نمیپسندد، اسراف او را هلاکمیسازد. زیرا تنها با اعتدال است که هلاکتی وجود ندارد. و تنها در میانهروی است که تلفی نیست. میانه چون صراط المستقیم استزهر دو جانبش قعر حجیم است چنان که گفته شد، میانهروی و پرهیز از افراط و تفریط تنها به گسترهایخاص از زندگی اختصاص ندارد و اعتقادات را نیز در بر میگیرد. امامعلی(ع) مردم را به میانهروی در اعتقاد به جانشینان گرانقدر پیامبر(ص) دعوتکرده است: نَحْنُ الُّنمْرُقَةُ الْوُسْطی'، بِه'ا یَلْحَقُ التّ'الی، وَ اءلَیْه'ا یَرْجِعُ الْغ'الی؛ ما (اهل بیت)حدّ وسط و جایگاه میانهایم. عقب افتادگان باید به ما بپیوندند وتندروان غلو کننده به سوی ما باز گردند. دو کس در مورد من هلاک خواهند شد: دوست غلو کننده و دشمنبهتان زننده. دو گروه در بارة من هلاک میگردند: دوستدار افراط کننده که محبتافراطی من وی را به غیر حقّ بکشد و دشمن افراطی که از سر دشمنیقدم در غیر راه حقّ بگذارد ]میانهروها[ بهترین مردم در بارة من بهشمار میآیند. از آنها جدا نشوید. 10 5 . بارور شدن کردار نیک به ثمر رسیدن عمل و استحقاق پاداش و ستایش، رهاورد دیگر میانهرویاست. امیر مؤمنان علی(ع) در این باره میفرماید: ذَرِالسَّرَفَ فَاءنَّ الْمُسْرِفَ لا' یُحْمَدُ جُودُهُ وَ لا'یُرْحَمُ فَقْرُهُ؛ اسراف وزیادهروی را ترک کن زیرا بخشش انسان مسرف هرگز ستوده نمیشودو فقرش ]که به سبب این زیادهروی پدید میآید[ با ترحم روبهرونمیگردد. و نیز فرمودهاند: این کار ]تبذیر[ ممکن است در دنیا باعث سربلندی انجام دهنده آنشود ولی در آخرت موجب سرفکندگی وی میگردد، و (احیاناً) درمیان مردم (دنیا پرست) گرامیش مینماید ولی در نزد خداوند خوارشمیسازد. هیچکس مال خویش را در غیر راهی که خداوند فرمودهمصرف نکرد و به غیر اهلش نسپرد، جز اینکه خداوند او را ازسپاسگذارای آنان محروم ساخت و محبّتشان را متوجّه دیگری نمود،پس اگر روزی پایش بلغزد و به کمک آنان نیازمند گردد، بدترین رفیقو ملامت کنندهترین دوست خواهند بود! 6 . عزت نفس و شرافت امام علی(ع) میفرماید: برترین شرافت، خودداری از تبذیر و اسراف است. و کسی که لباس تکبر و اسراف به تن کند، از فضل و شرف میافتد. خروج از جادة میانهروی، به خواری و سرافکندگی میانجامد؛ چنان کهزندگی در مسیر اعتدال سبب سربلندی و عزت است. 7. تندرستی امیرالمؤمنین علی(ع) میفرماید: مَنْ أر'ادَ السَّلا'مَةَ فَعَلَیْهِ بِالْقَصْدِ؛ هر کس طالب سلامت است بایدمیانهروی را پیشه سازد. و نیز میفرماید: الْحِمْیَةُ هُوَ ال ءقْتِص'ادُ فی کُلِّ شَیْءٍ؛]بهترین[ پرهیز ]برای انسان مریض[میانهروی در هر چیزی است. همچنین میانهروی در امور زندگی و از جمله در خوراک به تندرستی میانجامد. حضرت علی(ع) میفرماید: عَلَیْکُمْ بِالْقَصْدِ فِی الْمَط'اعِمِ، فَاءنَّهُ أبْعَدُ مِنَ السَّرَفِ، وَ أصَحُّ لِلْبَدَنِ، وَ أعْوَنُ عَلَیالْعِب'ادَةِ؛ بر شما باد میانهروی در غذاها؛ زیرا این کار از اسراف دورتر،برای بدن درستتر و برای عبادت یاری کنندهتر است. مَنِ اقْتَصَرَ فی أکْلِهِ، کَثُرَتْ صِحَّتُهُ وَ صَلُحَتْ فِکْرَتُهُ؛ هر کس در غذا خوردنزیادهروی نکند، تندرستیاش فزونی مییابد و فکرش اصلاح میشود. نه چندان بخور کز دهانت برآیدنه چندان کز ضعف جانت برآید 8 . اجابت دعا خروج از جادة میانهروی سبب دوری از خداوند و عدم اجابت دعاهامیشود. رسول اکرم(ص) میفرماید: دعای چند گروه از امت من اجابت نمیشود ... و دیگر آن مردی کهخداوند به وی مال بسیار دهد، او همه را انفاق کرده، به خدا روی آوردو در طلب روزی بگوید: خدای من، مرا روزی عطا کن. خداوند ـعزوجل ـ میگوید: آیا به تو روزی وسیع عطا نکردم؟ چرا آن گونه کهگفته بودم در آن اعتدال نورزیدی و در حالی که من تو را از اسراف نهیکرده بودم اسراف کردی؟ از جمله عوامل عدم اجابت دعاها، گناهان میباشد و در نگاه امام، گناهچیزی جز افراط و تفریط در شؤون انسانیت نیست. حضرت در مناجات باخداوند چنین میگوید: وَ قَدْ أَتیتک یا الهی بَعْدَ تَقْصیری وَ اءِسْرا'فی عَلی' نَفْسی. اللهم اغْفِرْ لِیَ الذُّنُوبَ الَّتی تَحْبِسُ الدُّع'اءَ؛ پروردگارا، پس از تقصیر(کوتاهی) و اسراف بر خویش نزدت شتافتهام. خداوندا گناهانی (تقصیرها و اسرافهایی) که مانع استجابت دعاهایممیشود، بیامرز. 9. مهار نفس میانهروی نفس سرکش را رام میسازد و انسان را از سقوط باز میدارد.امام علی(ع) میفرماید: اءذ'ا رَغِبْتَ فی صَلاحِ نَفْسِکَ، فَعَلَیْکَ بِالْاءقْتِص'ادق ...؛ اگر صلاح نفسخویش را میجویی، بر تو باد به میانهروی ... . 10. ایجاد روحیة قناعت امیرالمؤمنین(ع) میفرماید: غایة الاقتصاد القناعة؛ ما حصل اعتدال و میانهروی، قناعت نمودن است. انسان در اثر میانهروی در امور است که به هر آنچه در خور شأن خویشاست راضی شده و از زیادهروی و افراط دوری میجوید. در واقع میانهرویو اعتدال، هماهنگ نمودن خواستهها با داشتهها است و انسان را ازبلندپروازیهای ناصحیح و غیرواقعی منصرف و به سوی قناعت و رضایت بهقدر مورد نیاز سوق میدهد. 11. کارگاه مقابله با ناملایمات انسان همواره در معرض امتحان و آزمایش بوده، گردونة زندگی همیشه بهکام او نمیچرخد و مواهب الهی و فرصتهای زندگانی، هر آینه ممکن استاز انسان سلب گردد. اگر انسان در هنگام واجد بودن آنها، برخوردی مناسبو درخور شأن از خود به نمایش نگذارد، در وقت فقدان آنها نمیتواند روشمناسبی را اتخاذ نموده و تاب تحمّل بسیاری از آزمایشهای الهی رانمیآورد. امیرالمؤمنین(ع) با ارائه راه مقابله با ناملایمات زندگی، اعتدال ومیانهروی را بهترین کارگاه برای این امر دانسته، میفرماید: 11 من اقتصد فی الغنی و الفقر استعد لنوائب الدّهر؛ هر کس در بی نیازی وفقر، میانهروی را پیشه سازد، به تحقیق که خویش را برای سختیهایروزگار مهیا نموده است. 12 فصل چهارم ویژگیهای انسان غیرمعتدل در کلام نورانی حضرت علی(ع) ویژگیهای افراد غیر معتدل ذکر شدهاست. شماری از این خصوصیات عبارت است از: 1. نادانی نادانی زمینهساز خروج از حالت میانهروی است. امام علی(ع) میفرماید: ل تَرَی الْجاهِلَ اءلّا مُفْرِطاً أَوْ مُفَرِّطاً؛ جاهل همواره افراطگر یا تفریط کننده است. آن حضرت نقش نادانی را در برون شدن از جادة میانهروی چنان برجستهمیدید که گاه نفس خروج از این مسیر را نادانی میخواند: لا جَهْلَ کَالتَّبْذیر؛ هیچ نادانی مانند تبذیر نیست. و در مقابل، حرکت در جاده اعتدال را عین عقل میداند: الْعَقْلُ أَنَّکَ تَقْصِدُ فَل تُسْرِفُ؛ عقل آن است که تو میانهروی کرده اسرافننمایی. و نشانة کیاست و زیرکی و هوش را در اکتفی به حدّ متعارف و کاستن اززیادهخواهی دانسته میفرماید: برای انسان همین زیرکی کافی است که در حاجات و مطالبات خویشمیانهرو باشد. 2. فساد فسادگری نیز از ویژگیهای نامتعادلان است. قرآن کریم میفرماید: وَل تُطیعُوا أمْرَ الْمُسْرِفینَ ألَّذینَ یُفْسِدُونَ فِی الْأرْضِ وَ ل یُصْلِحُونَ؛ فرمانمسرفان را پیروی نکنید؛ کسانی که در زمین فساد کرده و اصلاحنمیکنند. انسان غیر معتدل با از دست دادن فرصتها و امکانات یا نابود ساختنبیرویة نعمتها سبب فساد در زمین میشود و خود و دیگران را به رنجمیافکند. امّا چنانچه در فصل اوّل گذشت، از آنجا که اعتدال یکی از نشانههای ایمانو تقوی بوده و از طرفی هم مؤمن بنابر فرموده حضرت علی(ع) کسی است که:« [در زمین]فساد به راه نمیاندازد»، میتوانیم به این نتیجه برسیم که امکان نداردانسان متعادل در زمین فساد به راه انداخته و ملقب به لقب«مفسد فیالارض» گردد. 3. پُرخوری غذاهای گوناگون برای انسان آفریده شدهاست و باید بیهیچ افراط وتفریط مورد بهره برداری قرار گیرد. امام علی(ع) مصرف فراوان را خروج ازجادة میانهروی و نشانه انسان غیر معتدل دانسته میفرماید: قِلَّةُ الْأکْلِ مِنَ الْعِفافِ، وَ کَثْرَتُهُ مِنَ الْاءسْرافِ؛ کم خوردن از نشانههایعفاف، و بسیار خوردن از نشانههای اسراف است. 4. مراعات نکردن جایگاه خویش انسانها، از نظر میزان درآمد، اصالت و شرافت خانوادگی، میزانتحصیلات و ... ، در طبقات گوناگون زندگی به سر میبرند. هر کس باید درزندگیاش بیندیشد و با توجه به موقعیت اجتماعی و اقتصادی و فرهنگیخویش زندگی کند. انسان غیر معتدل بدین حقیقت عنایت نمیورزد و بدانسبب که پای از گلیم خویش فراتر مینهد، سرانجام در ورطة سقوطفرومیافتد. امام علی(ع) میفرماید: لِلْمُسْرِفِ ثلثُ عَلماتٍ: یَأْکُلُ ما لَیْسَ لَهُ، وَ یَشْتَری ما لیس لَهُ، وَ یَلْبَسُ مالَیْسَ لَهُ؛ انسان مسرف سه نشانه دارد: چیزی میخورد که مطابقشأنش نیست؛ چیزی میخرد که با شأن او مطابقت ندارد؛ و چیزیمیپوشد که مطابق شأنش شمرده نمیشود. عدم توجه به هویتهای اجتماعی ـ اعم از هویتهای شغلی و انتصابی ـ ونیز عدم مراعات شئونات، نه تنها به عنوان شاخصههای انسان غیر معتدل ومسرف به حساب میآید، بلکه میتواند منشایی از منشاءهای مختلف خودباختگی باشد. انسان خود باور کسی است که هویت اجتماعی خویش را نه تنهاباور کرده است بلکه در مرحله عمل هم به مقتضای آن عمل مینماید. و درمقابل انسان خود باخته، به خاطر باور نکردن هویت خویش کار خلاف شأنخود را مرتکب میشود. 5. ظلم بهخود یکی دیگر از شاخصهای افراد غیر متعادل این است که به خویشتن ظلمنموده و ازمواهبی که خداوند در اختیارشان قرار داده است بهرهای نمیبرند.حضرت در این خصوص میفرمایند: أَفْقَرُ النّاسِ مَنْ قَتَّرَ عَلی نَفْسِهِ مَعَ الْغِنی وَ السَّعَةِ وَ خَلَّفَهُ لِغَیْرِه؛ فقیرترینمردم کسی است که در عین حال که بینیاز و سالم است بر خود سختمیگیرد و مالش را برای دیگران بجا میگذارد. حضرت در حدیث دیگری میفرمایند: علیک بالقصد فی الامور فمن عدل عن القصد جار و من أَخَذَ به عدل؛ برتو است میانهروی در تمام مسائل، پس هر کس از آن عدول کند ظلمنموده است و هر کس به آن ملتزم شود به عدالت رفتار نموده است. چکیده این دفتر از مطالب مطرح شده در این دفتر به این نتیجة کلی نائل میشویم که سیرهعلمی و عملی امیر مؤمنان علی(ع) و سایر پیشوایان دین سلامالله علیهم اجمعینکه برگرفته از فرامین قرآن است، اعتدال و میانهروی در تمام امور زندگیبوده، انسان تحت تعلیم ایشان از زندگی تک بُعدی دور و مبدّل به فردی واقعبین و ژرف اندیش میشود. 13 مضافاً به اینکه نیل به درجات عالی انسانیت نیز در گرو تمسّک به همینسیره میباشد. فهرست منابع قرآن نهجالبلاغه . آمدی، عبدالواحد بن محمد: غررالحکم و دررالکلم. . الحر العاملی، محمدبنالحسن: اثبات الهداة، ج 7، دارالکتب الاسلامیه، تهران،چاپ سوم، 1366. . الحر العاملی، محمد بنالحسن: وسائل الشیعة الی تحصیل مسائل الشریعة، ج 11،17 و 21، مؤسسة آل البیت لاحیاء التراث، بیروت، 1413 ه . ق. . الکلینی، ثقةالاسلام : الکافی، ج 2، 3، 4 و 5، دار الکتب الاسلامیة، تهران،چاپ سوم، 1367. . پاینده، ابوالقاسم: نهجالفصاحة، تهران، جاویدان، چاپ اوّل، 1374. . تستری: قضاوتهایامیرالمؤمنین(ع)، ترجمة دکتر محمدعلی شیخ، صدوق،تهران، 1371. . حرانی، حسنبن شعبه : تحف العقول، جامعة مدرسین حوزة علمیة قم، قم، 1404 ه .ق. . حکیمی، محمود و محمد رضا: الحیاة، ج 4 و 6، دفتر نشر فرهنگ اسلامی،تهران، 1408 ه .ق. . دلشاد تهرانی، مصطفی: سیرة نبوی «منطق عملی»، ج 1، سازمان چاپ و انتشاراتوزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، تهران، 1372. . دیوانامام علی(ع)، جمع و ترتیب از عبدالعزیز الکرم، پیاماسلام، قم، 1369ه .ق. . زمانی وجدانی، مصطفی: داستانها و پندها، ج 2 و 6، پیامآزادی، تهران، 1370. . سیاح، احمد: فرهنگ بزرگ جامع نوین، ج 2. . شبستری، شیخ محمود: گلشن راز، به اهتمام صابر کرمانی، انتشارات ظهوری، 1361. . شیخ صدوق: الخصال، ج 1، جامعة مدرسین حوزة علمیة قم، قم، 1403 ه . ق. . ـــــــــــــــ : من لا یحضره الفقیه، ج 3، جامعة مدرسین حوزة علمیة قم، قم،1413ه .ق. . شیخ طوسی: تهذیب الاحکام، ج 6، دارالکتب الاسلامیه، تهران، 1365. . عطار نیشابوری، شیخ فریدالدین: مصیبت نامه، تصحیح دکتر نورانی، زوّار،تهران، 1356. . عمید، حسن: فرهنگ فارسی عمید، امیر کبیر، تهران، 1375. . فرید، مرتضی: الحدیث، روایات تربیتی، ج 1، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، تهران، 1366. . قمی، عباس: سفینة البحار، ج 2، دارالاسوة للطباعة و النشر، تهران، 1416 ه .ق. . مجلسی، باقربن محمدتقی: بحارالانوار، ج 72، مؤسسةالوفاء، بیروت، لبنان،1404 ه .ق. . مطهری، مرتضی: داستان راستان، ج 1، صدرا، تهران. . : گفتارهای معنوی، صدرا، تهران. . مکارم شیرازی، ناصر: اخلاق اسلامی در نهج البلاغه، ج 1، مطبوعاتی هدف، قم، 1370. . نوری طبرسی، الحاج میرزا حسین: مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، ج 1 و 2و 13 و 15 و 16، مؤسسة آلالبیت لاحیاء التراث؛ الثانیة، بیروت، 1408 ه .ق. . ورام بنابی فراس: مجموعة ورام، ج 1 و 2، مکتبة الفقیه، قم. .